پریروز رفتیم و بالاخره برای مامان گوشی جدید گرفتیم.چقدر من از دوربینش کیف میکنم

دیشبی بابا اینا برام تولد گرفتنکیک بدست اومدن خونه با مامانمنم رفتم و بادکنک های شماره ای که خریده بودم رو باد کردم و باهاش یه عالمه عکس گرفتم.یه چندتایی هم عکس با حجاب گرفتم باهاش فقط برای اینستام که خب یکیشو انتخاب کردم گذاشتم.بقیه عکسام با اینکه خیلی خیلی قشنگ شدن ولی قابل انتشار نبودن عموما اکثر عکسام خب محیط خانواده س و بی حجابی هستنلباسامم بازن.

بعد میشینم به این دخترایی فک میکنم که همه مناسبت ها رو باحجاب عکس میگیرنلباساشون هم حجاب دار هست و فک میکنم چقدر وقت و هزینه براش میذارن؟!!!! کل فکرشون صفحه اینستاشون هست و در آمدزایی که باهاش دارنبا نمایش خودشون.لذت میبرن از اوقاتشون؟!!! من از همین 4 تا عکسی که گرفتم خسته شدم دوس داشتم زودتر کیکمو بخورم!!!! خندهتازه نصف عکسامم با نصف کیک گرفتم نصفشو خورده بودیم!زبان درازیما از این خانواده هاشیم!

خلاصه اینکه دیشبی عشق کردیم با کیفیت عکس گوشی مامان108 مگا پیکسل.دیگه دوربین عکاسی خودمو با پایه ش نیاوردم وسط!

دایی کوچیکه هم اومده بود خونه مون گوشی مامان رو ببینه خودشو راضی کنه آیفونش رو بفروشه یکی اینجوری بخره.گفت روی آیفون نمیتونم برنامه هایی که میخوام رو نصب کنممامان گفت حیف گوشیت هست یه گوشی ارزون بگیر کنارش برنامه هاتو نصب کن این گوشی اصلیت باشه دستت

داداش اینا از پریشب گفته بودن دیشب میان احتمالاولی نیومدن مامان گفت: حتما عروس یادش اومده تولد توئه گفته حالا نریم!

گفتم: نمیخواد یادش بیاد! روز تولد خواهرش با من یکی هست!

مامان کلا خون خونش رو میخورد که حتی داداش یه تماس نگرفت به من تولدمو تبریک بگه! مامان میگه: مشکل از پسر خودم هست که علاقه ای به ارتباط با خانواده ش ندارهاگرنه همش که با عروس نیست.

توقعش میشد برای تبریک روز مادر هم برادرم زودتر بیاد دیدنش.چون فقط عصرش یه تماس کوتاه داشت که تبریک گفته بودانگار برای مامان اومدن داداش حکم اینو داشت که دوسش داره و حالا که نیومده این حس رو نداره.میگه من شک دارم که همون تماسش هم باباتون سفارش کرده باشه!

خب بی معرفته داداشم دیگه. از بعد شب یلدا من که هنوز بچه شو ندیدمخودشم یه دفعه تنها اومده دیدن بابا، من و مامان نبودیماونم با بابا کار داشته اگرنه نمیومد.

راستش از داداش دلگیر شدم.مگه غیر من چندتا خواهر یا برادر داره؟!!! فقط من ِ تنها رو داره کادو نمیخواستم هیچوقت ازش ولی تبریک. تبریک رو توقع داشتم و دارم همیشه گرچه دیگه به عنوان برادرم حسش نمیکنم با رفتاراش کلا منو سرد کرده.شاید منم امسال بهش تبریک نگفتم دیگه!

.

امروز هدیه های مستر اچ رسیدن.

میگن همسری که همسرشو خوب بشناسه نعمته؟!!!!

برام 3 تا کتاب خریده به عنوان هدیه و کیف پول.

دو تا کیف پول خریده.میگم چرا دو تا؟!!! میگه اونموقع باهم رفته بودیم چرمینه دیده بودیمشون عکس گرفته بودم فقط یادم نمیومد کدومشو بیشتر دوس داشتی. گفتم هر دو رو بگیرم برات.

خنده

کتاب هام: "دختر خوب" از ماری کوبیکا - "شدن" از میشل اوباما - "تحصیل کرده" از تارا وستوور

حالا وقتی خوندمشون حتما نظرمو راجع بهشون میگممامان که همین اول کاری اومده میگه: کتاب "شدن" رو حتما بعد بده منم بخونم

موندم دو تا کتابی که توی دست دارم میخونم رو کنار بذارم اول اینا رو بخونم یا اونا رو تموم کنم بعد اینا رو بخونم؟!!!

_ مه سو _


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویداد 1400 مدیریت بوک Robin خرید مبل از تولیدی بیوتی تهران تصفیه فاضلاب و روشهای انجام آن وبلاگ آموزش تعمیرات تعمیرکارسلام متن آهنگ :. وطن لیریک Tony