روزای پر اضطرابی رو گذروندیم که هیچی ننوشتمیه پست این وسط ها نوشتمش که منتشرش نکردم.اینقدر که داغون بودم و استرس داشتم برای مستر اچ بخاطر تهدیدات آمریکا و هر وقت باهاش صحبت میکردم از دلتنگی بغض گلومو میگرفت و به حال خفگی میفتادم. نکنه مستر اچ طوریش شه؟!!!! بهرحال محل کارش جایی هست که خب در صورت جنگ با آمریکا احتمال آسیب زیاد بود.

من واقعا به حد درک خانواده ی شهدا و . نرسیدم. خیلی سخته از عزیزت بگذری و معلوم نباشه کی این قصه تمومه

خدا خودش بهشون صبر میده. خدا خودش توی دلهاشون نشسته من کرور کرور پول و رسیدگی هم بهم بشه حاضر نیستم به این فداکاری.چه برسه به اونایی که بدون هیچ چشم داشتی برای دفاع میرن و توی این راه جونشونو کف دستشون میذارن

.

از گروه خانوادگیمون لفت دادم و خارج شدم هر روز شاهد بحث دو طرف ماجرا بودن و جنگ اعصاب پخش هر اخبار ضد و نقیض. بحث راجع بهش. سردرگمی میون اینهمه موج های منفی و مثبت و اعصاب خوردی و خود خوری هایی که برای من میموند منی که هیچوقت دوست ندارم بدون تحقیق حرفی رو بزنم. منی که اکثر مواقع یه گوشه میشینم و نگاه میکنم و میذارم گرد و خاک که خوابید معلوم شه چی به چیه که واقعیت رو بفهمم.

بعد رفتنم از گوشی مامان خوندم که چقدر تحلیل کردن که مه سو حتما ناراحت شده رفته.ما نمیخواستیم ناراحتش کنیم.شوهرخاله گفته بود زیرک هست مه سو. ولی ترجیح میده کر و کور بمونه ولی اخبار مختلف رو دنبال نکنه!!! راستش خیلی بهم برخورد.گوشی مامانو برداشتم و نوشتم از کسی ناراحت نیستم ولی ترجیحم اینه که به روانم آسیب نزنم و .

میدونین.با مطالعه منابع درست، حرفای درست و بی غرض، تحلیل های صحیح و بی طرفانه چشمتون روشن میشه.ولی اینکه بخواین میون یه سری بمباران اخبار قرار بگیریناینکه شما به شک بیفتید و اشتباه بفهمید از نظر من اشتباهه.

من مطالعه م رو میکنم با آرامش بهش فکر میکنممنطقم رو وسط میذارم و نتیجه میگیرم. نه دوست دارم از اینور بوم بیفتم نه اونور. و نه اینکه دوست دارم بهم دیکته بشه یه عقیده ای

شاید بدلیل درسی باشه که این دو سال ارشد خوندمتحلیل های اساتیدم که حالا قشنگ دارم به چشم میبینمشون.کتاب ها و .

و برای خودم ارزش قائلم اینروزا که گوشم رو با هر خبر کذبی پر نکنم.

این روزها تمام خواب هام شده بود استرس.شده بود فریادشده بود اشک شده بود تنهاییشده بود جنگ

از شدت گریه توی خواب از خواب بیدار میشدم و اینقدر فشار روحی روم زیاد بود که باز میزدم زیر گریه

من در برابر خودم و محافظت از خودم مسئولمو جایی قرار نمیگیرم که بخواد باعث آسیب بهم بشه.

کتاب " ده روز با داعش " رو دارم اینروزا میخونم.یه خبرنگار آلمانی نوشته و بیشتر گزارش وار هستاز ریشه های بوجود اومدن داعش تا هدف و .

و خیلی برام جالب هست نوشته هاش میخونمش و لبخند میزنم چون به شکل دیگه ای استادم توضیحش داده بودتحلیل های کتاب از حرکات آمریکایی ها و دلیل کارهاشون.کلا تا این چند فصل اولی که خوندم خیلی خیلی جالب بوده برام و حتما تکه هایی از کتاب رو بعدا توی استاتوس و استوریم برای بقیه میذارم.

کلاس شنام تموم شد به خوبیشنای قورباغه رو خوب میرم. و دوچرخه رو نیاز به تمرین دارم تا بهتر شم چون آخر جلسه ی آخر توضیحشو داد. اینقدر که با آب دوست شدم و دوسش دارم که حتی به مربی گری شنا هم فکر کردم اینروزا البته بی دلیل نیست صحبت دوستای کلاسم که میگن از مربی هم بهتر برامون توضیح میدی.

ولی خب پوستم حسابی شکننده شده و با چرب کردن هم بعد دو ساعت دوباره همون وضعیت رو دارهپوست دستم که تا الان چند بار پوست انداخته پوست نازک هم دردسرهای خودش رو داره ها

هنوز دوره تکمیلی رو ثبت نام نکردم ولی قطعا مربیمو عوض میکنم .یه مربی خیلی خوب گیر آوردم که خب 3 جلسه ی اخر همراهمون بود.

جدی جدی مربیم از صحبتم ترسیده بود بخاطر کنسل کردن کلاسش که مربی دیگه برامون فرستاد چون خودش نمیتونست بیاد.چون بعد تموم شدن جلسات من، دوباره کنسلی کلاساش به راه هستتقریبا تمومی هنرجوهاش حرصی شدن از دستش و تکمیلی رو میخوان با مربی دیگه بردارن.

برادرزاده رو بعد 20 روز دیشب دیدیم.قشنگ از شب یلدا به بعد نیومده بودن تا دیشب.الهی بگردمش هم موهاش بلند شده بود هم قدش بلندتراین دفعه سرش به میز صبحونه خوری گیر میکرد و نتونست از زیرش رد شه و گریه کردالبته یه نقی زد و سرشو پایین گرفت و رد شد

عمه قربون اون پنجولای کوچیک و تپلشکه هر دفعه میاد ما رو فراموش کرده اینقدر دیر به دیر میبینتمون و دوباره شروع میکنه به یادآوری محیط و تا میاد دوباره دوست شه پا میشن میرن

این مدتی دو تا طراحی دستم بود که خب یکیش لحظه ی آخری طرف کنسل کرد و میخواستم نقشه شو تحویلش بدم جواب تلفنشو نمیداد اینقدر زنگ زدم.

بعد مامان رفته بود خونه مادربزرگم زنگ زد که طرف شناژش رو ریخته.

آی حرص خوردمخب من احترام گذاشتم و پیشاپیش پولی نگرفتم چون همسایه مادربزرگم بودیتوام شعور داشته باش جای دیگه هم دادی نقشه بکشن جواب تلفن رو بده بگو منصرف شدم.!

مامان میخواسته بره بهش بگه، باز خودداری کرده

ولی خب همه ش تجربه س دیگهالان 4 مدل نقشه ی خوشگل دارم برای همچین زمینی! دفعه دیگه بدون پول پیش گرفتن هیچ کاری رو شروع نمیکنم.

_ مه سو _


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مقیرات زندگی در پیش رو......زندگی در پشت سر حرفه ای شو (در زمینه های مختلف) هنر و خلاقیت اخبار و حواشی حوزه دندانپزشکی خرید مبلمان اداری کوچه باغ آرامــــــــــــــــــش بیماری های قلبی اخبار ورزشی مقاطع بی نظیر قرآنی از قاریان عصر طلایی