نشستم و موهامو میبافی.این زیباترین اتفاق عاشقانه ی ما هست.

توی رویاهای کودکی هام،توی رویاهای نوجوونی هام من همیشه نشسته بودم و معشوقه م موهامو میبافت.اینقدر که این حس قشنگ بود.

و وقتی برای پایان نامه م آماده میشدم.روزی که پاشدی و ناهار رو آماده کردی و کنار بشقاب هامونو با خیارشور و سبزی دورچین کردی.تمام مدتی که توی آشپزخونه بودی و هی میپرسیدی مه سو فلان چیز کجاست؟!!! و بعد از ناهار که من مشغول بودم با خوندن مطالبم توی لپ تاپ و اومدی پشت سرم نشستی و آروم موهامو توی دست گرفتی و جمع کردی و بعدتر شروع کردی به بافتنشوقتی بهم گفتی اولین دفعه س که مو میبافم من غرق عشق شدم و تو نفهمیدی نفهمیدی که بهترین حس دنیا بود تک تک اون لحظات.فقط بهت گفتم: این موها رو کوتاه نکردم که همیشه ببافیشون.

خیلی وقتا به سرم میزنه کوتاهشون کنم.مراقبت از موی بلند واقعا سختهشستنشمرتب کردنش و حتی پیچیدنش زیر روسری یا حتی کمی مرتب کردنش برای مهمونی ها.ولی به عشق همین بافتن تو گذاشتم بلند بمونهبخاطر تموم اون لحظه ها که میگم: برم کوتاه کنم؟! لب ور میچینی و میگی: لطفا نه

توی عروسی دوستم موهامو کردمیعنی دو سه دفعه تا فر کردن نصفش هم رفتم ولی آخرش به همون کردنش رضایت دادمتا روسری مو برداشتم از سرم و قد موهام که تا پایین کمرم بود نمایان شد یکی از دوستا گفت: اااا راپونزل شدی که

و من فقط لبخند زدم.

.

من خط چونه ی مستر اچ رو فوق العاده دوست دارماز اوایل آشناییمون ازش خواسته بودم ریش پروفسوری بذاره.اونوقتا چهره ش به نظرم کمی بچه گانه میومد و دوست داشتم بزرگتر باشهدلیل درخواستم همین بودبعد خب از اولین دیدارمون من با ریش پروفسوری دیده بودمشالحق هم که بهش میومدبه این چهره ش عادت کرده بودم تا همین عید امسال که مجبور شد ته ریش بذاره برای جایی که میخواست بره برای کار.ریشش رو زدچقدر باهم کلنجار رفتیم و گفتم دوس ندارم کامل اصلاح کنی.و میدونید بعد اینکه ریشش رو زد چی شد؟!!!

تازه بعد اینهمه سال متوجه شدم یه خط چونه افقی داره که شدیدا برام خوشاینده. یعنی عاشق خط چونه این مدلی بودمنخندین که بعد یکسال از عقدمون و 6 سال از آشناییمون تازه متوجه ش شده بودم!!!!!خنده

بگذریم که تا به چهره ی جدیدش عادت کردم دو هفته ای طول کشیدفک کن کنارم نشسته بود و یهو که سمتش برمیگشتم شوکه میشدم اااا این کیه کنارم و تازه یادم میفتاد مستر اچ هست بدون ریشخندهاغراق نمیکنم جدی میگما! یهویی کلی از سنش کم شد و چقدر هم از دوستان و فامیل گفتن بهتر شده با ته ریش

تازه عکسمون هم که عوض کردم خاله کوچیکه نمیشناختشمیگفت برادرشوهرته؟!!! میگفتم نه مستر اچ هست.باز میگفت نه مستر اچ نیست.

حالا اینا رو گفتم که بگم: بعضی تغییرات همینقدر شیرینن.درست مثل خط چونه ای که بعدتر من متوجه ش شدمو هر وقت بهش فکر میکنم توی دلم هزار بار قربون شکلش میرمکه هر دفعه مستر اچ کنارم باشه و تنها باشیم بهش آویزون میشم و هی خط چونه ش رو میبوسم و قربون صدقه ش میرم.که حتی حالا که دوریم هی پشت تلفن بهش میگم: بوس به چونه ت!چشمک

.

امشبی از دیجی کالا یه عالمه سفارش دادمضد آفتابم تموم شده بود که زدم قیمتش نصف دفعه ی قبلی بود که خریده بودم!!! رفتم امروز به داروخانه ها سر زدم ولی نداشتنشک کردم به قیمتش.و خب دیگه دل رو زدم به دریا از دیجی خریدمش.برای مامان یه نرم کننده برای دستش گرفتمیه کرم دست هم برای خودم سفارش دادم که تخفیف خورده بودجمعش شد 149900!!!!!!خندهیعنی صد تا تک تومن کم داشت برای اینکه ارسالش رایگان شه!!!!!منم نامردی نکردم و یه دونه مرطوب کننده دیگه برای خودم اضافه کردم!!!!خنده با اینهمه خرید تازه قیمتش شد قد ضدآفتاب خودم که دفعه قبل خریدم.نظری ندارین؟!!!

.

دیروز رفتم خرید داروخانهویتامین هام و ضد آفتاب برای مامانبعد اینقدر که مسیر ترافیک بود یه مقدار از مسیر رو دیگه نرفتم و دور زدم و پارک کردم و بقیه رو ترجیح دادم پیاده برمبعد 3 تا دختر دبیرستانی رو دیدم واستاده بودن پسته تازه میخوردن و جلوشون میریختن پوست هاشوخیلی ناراحت شدماوج بی فرهنگی.اونم توی بچه هایی که آینده ی این مملکت هستن و خیلی خیلی ادعا دارن برای خودشون

یه خورده نگاشون کردم انگار نه انگاربرگشتم گفتم: اینجا خیابون هست نه سطل آشغال!!!!

و بی اهمیت از صحبت هاشون و مسخره بازیاشون از خیابون گذشتم.بعد خرید که اومدم خیابون کثیف مونده بود و دانش آموزایی که رفته بودن و انگار نه انگار که فرهنگشون رو توی خیابون جا گذاشته بودن.

خیلی تاسف خوردم.ولی بهشون گفتم که حداقل توی دلم نمونه.گفتم شاید اگه چند نفری که اونجا توی ایستگاه اتوبوس هم نشسته بودن تذکر میدادن الان وضعیت بهتری بود.

مگه اینایی که اینقدر آشغال توی خیابون میریزن یا امثال اینکار جز اون نفراتی نیستن که وقتی ویدئو یا عکس نوشته ای میاد که نوشته کمر رفتگرها رو خم نکنیم لایکش میکنن و حتی ترویجش میدن؟!!! بابا فرهنگ از خودمون شروع میشهوقتی برای کوچکترین چیزا رعایتش میکنیم.

.

اینروزا به شدت هوا سردهمن فقط به هم وطن های زله زده ی آذربایجان فکر میکنم که چطوری روزهاشون رو توی این سرما سر میکنن.

پ.ن: اینروزا دو تا کتاب و دو تا سریال رو دارم همزمان پیش میبرم!!!حالا تمام که شد براتون ازش میگم.

_ مه سو _


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زندگی هنوز قشنگیاشو داره اخبار 2021 فیلم,موسیقی,سریال و جک نسیم رایانه آموزش مداحى عالمانه آی پزشک مجله سلامتی و تندرستی ادورر گپ|گپ ادورر خدمات و آموزش وردپرس-سئو karlink